سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مذهب عشق

عترت

در تشیع، اسلام بر دو اساس استوار است طبق سفارش شخص پیغمبر، که: "ترکت فیکم الثقلین: کتاب الله و عترتی" ، قرآن و عترت. تشیع علوی چنان که می بینیم عترت را از خود "سنت" گرفته است، اصل "عترت" نه "در برابر" سنت است و نه در "برابر" قرآن، بلکه در "کنار" این دو، نیز نیست، بلکه "راه" منطقی و مستقیم و مطمئن قرآن و سنت است.
خانه ای است که در آن "پیام" و "پیامبر" هر دو حضور دارند و درش بر روی مردم جستجوگر نیازمند حقیقت پرست گشوده است. خانه راستی و عصمت سردری متواضع با درونی پرعظمت و ساده اما سرشار زیبایی، تنها خانه ای در تاریخ که در آن "فریب" نیست."عترت" ملاک شناخت روح اساسی اسلام، چهره حقیقی پیغمبر و معنی و جهت قرآن است. رسالت "عترت" تنها این است...
م.آثار 9 -207
معلم شهید دکتر علی شریعتی


+ نوشته شده در یکشنبه 90/10/11ساعت 7:54 عصر توسط سهیل نظرات ( ) |


برگی از زبور من...

قسم به عصمت شکوفه
قسم به لطافت شبنم
قسم به ترنم باران
ای خدای من
گوشت با من هست آیا؟
ای تکیه گاه من
تنهایم مگذار
در این ظلمتکده سرد
در این دهکده ویران
در این کلبه احزان
ای نور پرفروغ
با من باش
ای شبان من
در برابر شیاطین
یاریم  ده
ای وجود نورانی
تجلی کن تا برافتد
پرده های تاریکی
قسم به صداقت احساس
قسم به حقیقت عشق
قسم به تقدس قدیس
ای معبود، مرا دریاب
غریق در سیاهی
انیس با تنهایی
بری از پاکی
با کوله باری از شرم
با ره توشه ای از پشیمانی
ندایت می دهم، صدایت میزنم
گوشت با من هست آیا؟
ای بی نیاز پر شکوه
منم آن نیازمند در حضیض
ای دانای قدرتمند
منم آن جاهل ضعیف
ای بخشنده عزیز
منم آن مستحق ذلیل
قسم به بی گناهی ژاندارک
قسم به خون حلاج
قسم به پاکی مریم
ای شبان من
تنهایم مگذار
آرامم کن، به سان داوود
نوازشم کن، به سان یوسف
هدایتم کن، به سان خلیل
با من سخن بگو، به سان کلیم
دوستم بدار، به سان مسیح
و عاشقم باش، به سان محمد


+ نوشته شده در دوشنبه 90/9/7ساعت 3:39 عصر توسط سهیل نظرات ( ) |


قربانی ابراهیم...


ای ابراهیم! خداوند از ذبح اسماعیل درگذشته است، این گوسفند را فرستاده است تا به جای او ذبح
کنی، تو فرمان را انجام دادی! الله اکبر!
یعنی که قربانی انسان برای خدا، که در گذشته یک سنت رایج دینی بود و یک عبادت، ممنوع!
در "ملت ابراهیم" ، قربانی گوسفند، به جای قربانی انسان! و از این معنادار تر،
یعنی که خدای ابراهیم، همچون خدایان دیگر، تشنه نیست، تشنه خون. این بندگان خدای اند که گرسنه
اند، گرسنه گوشت!
و از این معنی دار تر،
خدا، از آغاز، نمی خواست که اسماعیل ذبح شود،
می خواست که ابراهیم ذبح کننده اسماعیل شود،
و شد، چه دلیر!
دیگر قتل اسماعیل، بیهوده است!
در اینجا سخن از" نیاز خدا" نیست،
همه جا سخن از "نیاز انسان" است،
و اینچنین است "حکمت" خداوند حکیم و مهربان و "دوست دار انسان"،
که ابراهیم را، تا قله بلند " قربانب کردن اسماعیلش" بالا می برد،
بی آنکه اسماعیل را قربانی کند!
و اسماعیل را به مقام بلند " ذبیح عظیم خداوند" ارتقا می دهد،
بی آنکه بر وی گزندی رسد!
که داستان این دین، داستان شکنجه و خودآزاری انسان و خون و عطش خدایان نیست،
داستان " کمال انسان" است، آزادی از بند غریزه است، رهائی از حصار تنگ خودخواهی است،
و صعود روح و معراج عشق و اقتدار معجزه آسای اراده بشریست و نجات از هر بندی و پیوندی
که تو را، بنام یک " انسان مسئول در برابر حقیقت" اسیر میکند و عاجز،
و بالاخره، نیل به قله رفیع " شهادت " ،
اسماعیل وار،
و بالاتر از شهادت، آنچه در قاموس بشر، هنوز نامی ندارد،
ابراهیم وار!
و پایان این داستان؟ ذبح گوسفندی،
و آنچه در این عظیم ترین تراژدی انسانی، خدا برای خود می طلبید؟
کشتن گوسفندی برای چند گرسنه ای!
م.آثار 6 ص 169
معلم شهید دکتر علی شریعتی


+ نوشته شده در یکشنبه 90/8/15ساعت 9:18 عصر توسط سهیل نظرات ( ) |


خودسازی...

مقصود از خود سازی این نیست که همچون "مرتاضان" و"رهبانان" و "عابدان مذهبی" مجرد از دیگران ، مجرد از زمان و مجرد ازهمه ی رابطه ها ئیکه میان خود و جامعه هم "هست" و هم " باید باشد " خویش را بر اساس ارزش ها ی خیالی، ذهنی، موروثی، فرقه ای قومی ویا ایده های ویژه ای که در اخلاق روحانی وصوفیانه هست بارآوریم ویا همچون مارکسیستها خودسازی را تنها وسیله ای برای آمادگی شرکتمان در یک حرکت سیاسی زمان تلقی کنیم، بلکه در عین حال خود سازی عبارت است از:" خویش را انقلابی به بار آوردن،به عنوان یک اصل ویک اصالت ویک هدف، یعنی به جوهر وجودی خود "تکامل بخشیدن".
خودسازی یعنی رشد هماهنگ سه بعد( آزادی، برابری، عرفان) در خویش، یعنی در همان حال که خویش را مزدکی احساس میکنیم،در درون خویش عظمت بودایی را برپا سازیم و در همان حال آزادی انسانی را تا آنجا حرمت نهیم که مخالف را و حتی دشمن فکری خویش رابه خاطر تقدس آزادی تحمل کنیم. این سه بعد را باید مداوم و همزمان با: عبادت،کار،مبارزه اجتماعی، تبلور بخشید و تقویت کرد.
م.آثار2 ص 131، 148، 151
معلم شهید دکتر علی شریعتی


+ نوشته شده در جمعه 90/8/13ساعت 12:20 صبح توسط سهیل نظرات ( ) |


ذکر

یاد و یادآوری روح و جوهر الهی فطرت و چشم گشودن در اعماق گنجینه ذاتی و ماورایی و خلافت اللهی انسان که "روح خدا" و "آموزش های خاص خدا" و " امانت ویژه خدا" در آن است و در زندگی طبیعت، که با جانوران همخانه است، فراموش میکند!
این کلمه ذکر یک معنی ایدئولوژیک دارد. خداوند، هدف همه انبیا را "ذکر" میخواند و قرآن را نیز، " ذکر" معرفی میکند. ذکر به معنی یادآوری است. یعنی پیامبران الهی، چیز اضافی تازه ای برای انسان نمی آورند، یعنی دین، آورده پیامبران برای بشر نیست، بلکه "مبعوث" میشوند تا همه ارزش های خدایی را که در درون انسان به ودیعت گذاشته شده است( اما به خاطر زندگی روزمره "فراموش" گشته) با " ذکر" از نو، یادآوری کنند- یادآوری کنند که " تو کیستی!" چه، همه انحراف ها به خاطر این است که انسان، خود را فراموش کرده، نمیشناسد و نمیداند که "کیست".
زیرا آنچنان که علی بزرگ- که هم انسان را و هم مذهب را بهتر از هر انسان و هر مومنی، میشناسد- درباره انسان گفته است: " درد تو در درون توست و  نمی بینی، و دوای تو در درون توست و نمی فهمی.
م.آثار 7 ص 201
معلم شهید دکتر علی شریعتی


+ نوشته شده در دوشنبه 90/8/2ساعت 8:2 عصر توسط سهیل نظرات ( ) |


قدیسی در آتش...

تقدیم به همه سربداران  راه حقیقت و فضیلت
و تقدیم به دوشیزه اورلئان، ژاندارک

در میان قیل وقال، در میان همهمه، کورسوی صدایی می آیدم به گوش
ای نابخردان، آدمکان صورتک به دست، لحظه ای خموش
ای جنود تاریکی، مسلط بر زمین و زمان، لحظه ای امان
آری آری میشنوم و مینگرم از دور، چه هراس انگیز، دهشتناک
ددان، عدالت را به مسلخ ظلمت میبرند، مصلوب
دژخیمان، صداقت را به قربانگاه میبرند، مسلول
زورمندان و زرمندان و مزوران، انسان را به پرتگاه هول انگیز حیوان میکشانند، مغلول
نزدیکتر میروم، نه نه باور نمیکنم، خویشاوندم، خواهرم ژاندارک
دین فروشان بی دین، مومنان بی ایمان
مومنی را به جرم بی ایمانی به زنجیر کشیده اند
و هیمه هایی از جهل، تعصب، آز و شهوت مهیا کرده اند
رهایش کنید، فریاد میزنم، پرخاش میکنم
اما راه به سویی نمیبرم، مستاصلم
ابلیس با تلبیس غاصب ملکوت زمین
ناظر و صبور خدا، حاکم ملکوت آسمان و زمین
آتش شعله میکشد، من نعره میزنم
ابلیس خنده میکند، مسیح سکوت میکند
آتش شعله میکشد، من زانو میزنم
مریم گریه میکند، خدا نگاه میکند
ژاندارک صدا میزند:
"عیسی مقدس ، عیسی مقدس ، عیسی مقدس"
ژاندارک میرود، من میمانم،با ابلیس، ستم، تاریکی، مغبون
اما، باور دارم و میدانم
مسیح می آید، من با اویم، با خدا، عدل، نور، مسرور
آری آری ایمان دارم، به غروب خورشید ظلمت
به طلوع خورشید انسانیت، به غیب
به پایان این فصل سرد...
پس نوشت:  شاید مطرح کردن مفاهیمی مثل " عدالت و ظلمت و پاکی و تقوا و کلا گزاره های ارزشی" نوعی کلیشه گرایی و کلی گویی و شعار گونه و آرمانگرایی  محسوب بشن ولی برام مهم نیست که چه برچسبی به عقاید و افکارم میخوره، این مهمه که تشخیص دادم که نیاز امروز انسان امروز، همین رجوع به مفاهیم اخلاقی هست که الان متاسفانه بشر جدید از بابت کمرنگ شدن اونها خیلی رنج میبره، و یکی دیگه هم "منجی گرایی" منطقی و عقلانی که مورد هجمه و حمله خیل عظیمی از دین ناباوران هست در این مورد هم سعی دارم زیاد کار بکنم. در پایان از همه دوستان بابت تشویق ها و دلگرمی ها تشکر میکنم.


+ نوشته شده در یکشنبه 90/7/17ساعت 10:28 عصر توسط سهیل نظرات ( ) |


تثلیث(زر و زور و تزویر)(2)

این سه بت، سه بت مستقل اند، هرکدام نامی دارند و عنوان و پایگاهی، اما هر سه همدست اند و هر سه در یک خط سیراند، هر سه بر سر راه انسان مسئول اند و انسان در راه. مهمتر از همه،هر سه، در عین حال که سه وجود مستقل اند، مظهر یک وجوداند: ابلیس! یک "وجود" است و در عین حال، "سه تا" ، سه " وجود"اند و در عین حال "یکی" ! عجبا، که این، تعریف علمی و رایج "تثلیث" است، سه خدایی! در یهود سه اقنوم، در مسیحیت اب و ابن و روح القدس! در یونان، سه چهره در یک سر! در هند، ویشنو نیز یک چهره در یک سر، در هندو، منو در سه ذات، سر و دست و سینه و در ایران باستان،اهورامزدا در سه آتش، آذر گشنسب، استخر و برزین مهر و در جای دیگر، واسطه خدا، سایه خدا، آیه خدا.
من چنین حدس میزنم که تثلیث انعکاس ذهنی این تثلیث عینی است. " خدا یکی است، یک ذات و یک اصل و یک قدرت و یک کانون است، اما در سه چهره مختلف"، عکس تثلیث طبقاتی است، طبقه حاکم یکی است، یک ذات، یک اصل و یک قدرت و یک کانون است اما در سه چهره مختلف، زر و زور و مذهب.
طبقه حاکم در طول تاریخ از صورت "نیروی واحدی" که فقط مالک بود و ارباب، و پول و زور داشت( در اثر تکامل مردم و علم، تکامل بیان، فریب، نفاق، حقه، تکنیک،نکامل دین، انحطاط و تخدیر) سه بعدی شد و نیروی حاکمی که ارباب بود و شلاقی در دست داشت و دیگر هیچ، تکامل پیدا کرد و در سه چهره مردم را در زیر گرفت. چهره ای مظهر قدرت اقتصادی شد و چهره ای بصورت مظهر قدرت سیاسی درآمد و چهره ای بصورت مظهر قدرت دینی.
پیش از این آنکه شلاق میزد، کار چاپیدن و تربیت کردن را نیز بعهده داشت و برده های نانجیب و وحشی و نامتمدن را نجیب و رام و متمدن میکرد! و سه کار را یکجا انجام میداد. کم کم با تکامل همه چیز، طبقه واحد بصورت "طبقه سه گانه واحد" درآمد. و بعد خدای شرک، که در آن بالا توجیه کننده نظام دو بعدی و نظام دو طبقه ای بود بصورت تثلیث تجلی پیدا کرد و سه چهره ای شد.
معلم شهید دکتر علی شریعتی
م.آثار4-ص 381 و16 ص 223


+ نوشته شده در جمعه 90/7/8ساعت 9:30 عصر توسط سهیل نظرات ( ) |


<      1   2   3   4   5   >>   >